اموخته ام كه:

هیــــچ كــــس نفهمیــــد

كــــه زلیخــــا مــــرد بــــود...

مــــردانگــــی می خواهــــد،

مانــــدن پــــای عشقــــی

كــــه تــــو را "پــــس میزنــــد" ...

برای عشق تمنا كن ولي خار نشو ...
براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده ...
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو ...
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه ...
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن ...
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير ...
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن ...
براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن ...
براي عشق بمير ولي كسي رو نكش ...
براي عشق خودت باش ولي خوب باش ...

به كوري چشم تو هم كه باشد حالم خوب خوب است
اصلا هم دلم برايت تنگ نشده
حتي به تو فكر هم نمي‌كنم
باران هم تو را دیگر به ياد من نمي‌آورد
مثل همين حالا كه مي‌بارد...
لابد حالا داري زير باران قدم مي‌زني

من اینجا بس دلم تنگ است

ه چه می خندی عزیز

به چه چیز

به شكست دل من...

یا به پیروزی خویش