فرشتگی کردم سالها,فرشته بودم روزها, ولی یک روز بالم شکست از بس پرزدم برای حوصله پرواز…
به دنبال کپه نوری بودم که درمان بداند از بس که تابیده از ازل تا حالا…
به دنبال چشمه ای بودم که تشنه تشنه سیراب شدن بداند از بس که نوشیده از ازل تا حالا…
به دنبال دستی بودم که انگشت اشاره بداند از بس که نشانه می داند از ازل تا حالا…
به دنبال برادری بودم که برادری بداند عباس عباس از بس که وفاداری کرده از ازل تا حالا…
فرشتگی کردم سالها,فرشته بودم روزها, ولی یک روز بالم شکست از بس پرزدم برای حوصله پرواز تا پرم به پرت گرفت
ای چراغ کشتی نجات,ای درمان پرپرشدهایم در خستگی پرواز, ای”حسین” برادر”عباس”...
*فرزاد حسنی*
نظرات شما عزیزان:

.gif)
.gif)